پارادایم و جامعه شناسی

نویسنده

چکیده

اصطلاح Paradigm در فارسی بعنوان ‹‹نمونه›› ترجمه گردیده است. این اصطلاح در تاریخ علوم جایگاه خاصی دارد. و بدین خاطر بعنوان یک اصطلاح علمی بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. از این اصطلاح کمتر در گفتگوهای معمولی و روزمره بهره گیری می شود. در حالیکه منزلت اجتماعی‘ جغرافیای‘ و فرهنگی این اصطلاح در بیشتر علوم قابل پی گیری است.
اصطلاح موجود در دو دهه اخیر بطور روز افزونی در علوم گوناگون مورد استفاده قرار گرفته است. با وجود اینکه می توان معانی و تعابیر متعددی برای این اصطلاح در فرهنگ غرب یافت‘ ولی در سالهای اخیر در علوم تجربی با معنی و تعریف خاصی روبرو گردیده و سپس وارد علوم اجتماعی انسانی گردیده است. جامعه شناسی بطور خاص از رشته های علمی ای بوده است که بیشترین بهره گیری از این اصطلاح را داشته است. جامعه شناسان در نحوه بکارگیری و نوع تعریف آن اتفاق نظر نداشته اند. تعداد نظرات در تعریف‘ جایگاه‘ نحوه بکاگیری و فواید آن موجب طرح مباحث متعدد و جدیدی گردیده است. مباحث تقریباً یک عامل موثر در پیدایش و گسترش حوزه جدیدی در جامعه شناسی تحت عنوان متاجامعه شناسی Metasociology و بطور خاص در تئوریهای جامعه شناسی تحت عنوان متاتئوری Metatheory شده است.
در نوشته حاضر نظر بر این است تا به بررسی ریشه این اصطلاح در علوم تجربی‘ تعریف و یا تعاریف بعمل آمده‘ جایگاه آن در علوم تجربی‘ علوم انسانی و اجتماعی و خصوصاً جامعه شناسی‘ دیدگاههای متعدد‘ وضعیت فعلی و نتایج بدست آمده در بکارگیری آن در جامعه شناسی پرداخته شود.
لازم است قبل از اینکه به بررسی مباحث و عناوین مطرح شده در فوق پرداخته شود‘ به بیان یک تعریف هر چند اجمالی از پارادایم Paradigm پرداخته تا امکان دنبال نمودن بحث مقدور گردد. در نگاه اجمالی در فرهنگ علوم اجتماعی چون ‹‹یک تصور بنیادی و اساسی از موضوع علم›› تعریف گردیده است. روشن است که این عبارت بازگوکننده صرفاً یک تعریف لفظی از پارادایم می باشد. تعریف دقیق و واقعی از این اصطلاح نیاز به بحث بیشتری دارد که در ادامه مقاله بدان پرداخته خواهد شد.
در تعریف فوق الذکر کمتر توجهی به بیان مدل‘ مثال‘ و مصداق خارجی می باشد‘ بلکه منظور تصور‘ دیدگاه ‘ و تامل کلی و بنیادی نسبت به موضوع در علم مورد نظر می باشد. حال اگر فرضاً علم مورد نظر ما جامعه شناسی بوده باشد‘ پارادایم در یک نگاه کلی عبارت از تصور بنیادی و اساسی از موضوع جامعه شناسی خواهد بود. در اینصورت فرض دریافت اینکه پارادایم در جامعه شناسی چه می باشد موکول به این می گردد که موضوع جامعه شناسی چیست؟ با فرض قبول بر تعریف پارادایم مبنی بر ‹‹تصور بنیادی از موضوع›› جامعه نشاسی در بردارنده تنوع و چندگانگی پارادایم خواهد گردید. علت این تنوع به گوناگونی در موضوعات مطرح شده در جامعه شناسی در طول تاریخ بر می گردد. اگر تاریخ جامعه شناسی را بطور کلی از پیدایش اندیشه ای ابن خلدون تا عصر حاضر در حوزه های گوناگون دنبال کنیم‘ با تنوع موضوعات در این علم روبه رو خواهیم بود. جامعه شناسان در این دوره طولانی تاریخی در بیان طرح موضوعات گوناگون برای جامعه شناسی بوده اند. عده ای نیز تلاش در ارتباط‘ قرابت و همگرائی بین موضوعات جامعه شناسی داشته اند. بطور طبیعی ما با حوزه های متعدد جامعه شناسی نیز روبرو بوده که حداقل سعی در وحدت موضوع علمی و یا دوری نمودن از کثرت بسیار در موضوعات داشته اند مباحث در باب تنوع حوزه ها‘ موضوعات و مباحث در جامعه شناسی به اندازه ای برای بعضی از جامعه شناسان جدی تلقی شده است که این شرط را بعنوان نشانه های بحران در جامعه شناسی قلمداد کرده اند. اخیراً در جامعه شناسی ایران بحثی تحت عنوان ‹‹تلاشی جهت رسیدن به وحدت موضوع در علم جامعه شناسی›› صورت پذیرفته است. مدعیان این بحث سعی نموده تا با دلایل گوناگون موضوعات متعدد در جامعه شناسی را به یکدیگر نزدیک نموده و به وحدت موضوعی – هرچند دو موضوع برای جامعه شناسی نه یک موضوع واحد – دست یابند. دست یابی به این هدف نیازمند به بررسیهای متعدد و جهت دادن به مسیر تحقیقات و مطالعات جامعه شناسی در طول زمان دارد. حال بر فرض اگر این چنین وحدت موضوعی مطرح شده درجامعه شناسی ایران تحقق پذیرد‘ همچنان گوناگونی موضوعات به لحاظ تاریخی و اجتماعی برای جامعه شناسی با وجود حوزه های جامعه شناسی در کشورهای دیگر باقی خواهد ماند. وجود تنوع موضوع در جامعه شناسی ممکن است که به لحاظ منطقی غلط باشد ولی به لحاظ اجتماعی و تاریخی اجتناب ناپذیر می باشد. زیرا هم اکنون در کتب جامعه شناسی موضوعاتی چون نهاد‘ ساخت‘ گروه‘ طبقه‘ روابط اجتماعی‘ کنش و واکنش اجتماعی‘ مبادله‘ تقابل‘ تعارض‘ و امثال آنها مطرح گردیده است. از اینرو تصور واحد از موضوع جامعه شناسی وجود نداشته بلکه تصورات گوناگون و چه بسا تصورات نس