جامعه شناسی موافق علم است یا مخالف آن؟

نویسندگان

چکیده

انتقاد از شأن علمی جامعه شناسی اگر علیه تعابیر و تفاسیر محدود پورزیتیویستی از روشها و مافوق نظریه Metatheory جامعه شناسی مطرح می شود چندان بی اعتبار نیست. این انتقادات هرگز پایه های طرح علمی تدوین مدلهای توضیحی کلی را سست نمی کند.
1) منتقدان اظهار می دارند که جامعه شناسی به هیچ یافته قانونمندی دست نیافته است ولی اصول کلی معتبر در بسیاری زمینه ها وجود دارد.
2) فرض بر آن است که تفسیر مبتنی بر وضعیتInterpertattion Situational ‘ ذهنیت Subjectivity‘ تأمل یا بازاندیشی Reflexivity و نحوه شکل گیری روابط اجتماعی می توانند جامعه شناسی تبیینی را مورد شک و تردید قرار دهند‘ اما این مباحث خود می توانند از طریق مفهوم گسترده تری از علم توضیح داده شوند که اشکال غیر رسمی نظریه پردازی را که هدفش دستیابی به حداکثر سازگاری در تبیین است ممکن می سازد.
3) این واقعیت که گفتار فکری و تحقیقی خود پدیده ای اجتماعی است که در طول تاریخ تغییر می کند تبیین از طریق دانش عینی را بی سابقه نمی سازد‘
4) این ادعای تاریخیگرایانه که در ورای زمانها و مکانهای خاص هیچ اصلی وجود ندارد بی اعتبار است‘ زیرا اصول بنیادی سازنده و مولد را با پیچیدگیهای ظاهری تجربی تاریخ اشتباه گرفته است.
5) نقد مافوق نظری از مفهوم علیت باعث تضعیف برداشتی عمیق از جامعه شناسی علمی نمی گردد. دانش جامعه شناختی حتماً پیشرفت می کند‘ اما این دانش مبتنی بر ایجاد سازگاری میان مفاهیم نظری در حوزه ها و شیوه های تحقیق گوناگون می باشد.
در سالهای اخیر حملات گوناگونی به مفهوم جامعه شناسی بعنوان علم وارد شده است که شامل مباحث زیر می گردد:
1) جامعه شناسی نتوانسته است یافته های معتبر و یا کلیتهای قانونمند ارائه دهد.
2) قوانین جبری وجود ندارند زیرا عمل اجتماعی عبارت است از تفسیر مبتنی بر وضعیت که بنیان آن را ذهنیت‘ بازاندیشی و خلاقیت بشری تشکیل می دهد.
3) ما در جهان گفتار Discourse محبوس هستیم. جامعه خود نوعی متن است که می تواند با تعابیر گوناگون در ادوار مختلف خوانده شود.
4) دیدگاه ذکر شده در بالا با تاریخیگری مرتبط است‘ یعنی با این ادعا که تنها امور تاریخی خاص وجود دارد و نمی توان قوانینی کلی یافت که در تمامی ادوار و مکانها جاری باشند.
5) بالاخره انتقادهای گوناگون فنی از روشهای علمی و مافوق نظریه‘ بویژه در مورد مفهوم علیت مطرح می گردد. فلسفه علم امروزه در مرحله مابعد پوزتیویستی قرار دارد و گفته می شود که جامعه شناسی علمی اندایشه ای منسوخ شده است.
انتقادهای گوناگون لزوماً یکپارچه نیستند و بعضی از آنها نکات مهمی را در بر دارند که به توسعه دانش جامعه شناختی کمک می کند. اما من معتقدم این انتقاد اصلی که جامعه شناسی اعتبار علمی نداشته و نمی تواند داشته باشد صحیح نیست. بی شک علم تنها شکل معتبر گفتار یا شناخت نیست. جامعه شناسی همانند بسیاری رشته های فکری دیگر می تواند با توضیحاتی تجربی پیوند یابد‘ توصیفهایی که هم شرایط اجتماعی معاصر وهم توالی تاریخ را شامل می شوند. جامعه شناسی مسائل اخلاقی را مورد بحث قرار می دهد و سیاستها را به منظور ارائه پیشنهاد و یا چاره جویی عملی بررسی کند و شرایط فعلی را با شرایط آرمانی مقایسه نماید. جامعه شناسی می تواند موضوعهای بنیادی و روش شناسی و دیگر مسائل مافوق نظری را مورد بحث قرار دهد. آن فعالیت اصلی و محوری که پایگاه اندیشمندانه جامعه شناسی را از لحاظ فکری توجیه می کند عبارت است از شکل دادن به اصول کلی تبیینی و سازمان یافته در قالب مدلهای فرآیندهای بنیادینی که جهان اجتماعی را به وجود می آورند. همین فرآیندها هستند که تعیین می کنند چگونه شرایط ویژه به نتایجی از نوع خاص منجر می گردد. همین شیوه های کلی تبیینی هستند که علم را به وجود می آورند.