در این مقاله به تحلیل نظری یکی از مهمترین مسایل مرتبط با توسعه در ایران، یعنی مدیریت توسعه پرداختهایم. از آنجا که به اعتقاد ما قریب به یک قرن است که پیشگامان مدرنیته در کشور عموماً و مدیریت توسعه بالاخص، مکتب نوسازی را آگاهانه یا غافلانه، در امر توسعه، الگوی خود قرار دادهاند، از این رو ابتدا مبانی نظری و روششناختی این مکتب را مطرح و سپس با نقد آن، به معرفی چهارچوب نظری خود که مبتنی بر رویکرد هابرماس است، مبادرت نمودهایم. براساس این تحلیل نظری به این نتیجه دست یافتهایم که مهمترین ویژگی مدیریت توسعه در ایران، تکیه بر بخش سختافزاری وارداتی و غفلت از بعد نرمافزاری توسعه (بعد اجتماعی ـ سیاسی و فرهنگی) است. انتخاب این رویه، باعث گردیده که زیستجهان اجتماعی تحت تسخیر سیستم درآید و به تدریج آثار زیانبار خود را به صورت افزایش آسیبها و جرایم اجتماعی، نشان دهد.