مناسبات دولت و جامعه از دیدگاه جامعه‏شناسی

نویسنده

استادیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران

چکیده

مقاله حاضر در تحلیلی نظری، مناسبات و تعامل بین دولت و جامعه را مورد بررسی قرار می‏دهد. در رویکردی جامعه‏شناسانه، شکاف یا فاصله دولت از جامعه مسأله‏ای اساسی بشمار می‏آید و در تحلیل نقش دولت در تحول صنعتی بر این نکته تأکید شده است که نوع مناسبات دولت و جامعه تعیین‏کننده نوع نقش آن خواهد بود و چگونگی مشارکت و نوع استقلال و اتکا آن‏ها اهمیت دارد. به منظور شناخت این روابط، تحلیل نهاد دولت از نظر ساختار درونی و نوع ارتباط آن با گروه‏های اجتماعی و تأثیر متقابل آن‏ها محور اصلی این مقاله است. مفهوم دیوان‏سالاری وبری و شاخص‏های ویژه آن معرف ساخت درونی دولت است و گروه‏های اجتماعی و بخش کارآفرین معرف ساختار اجتماعی تلقی گردیده‏اند. نظریه‏های کنترل اجتماعی (میگدال، 1988)، همزیستی بین دولت و کارآفرین (وید،1990) و ماهیت دولت رانتییر (ببلاوی و لوسیانی، 1987) در تبیین تحولات صنعتی و اجتماعی مورد توجه قرارگرفته است. استقلال دولت از جامعه و رهایی آن از فشارهای ویژه‏نگر برخی از گروه‏های اجتماعی و پیوند استوار آن با ساختار اجتماعی و تعقیب منافع ملی در نظریه «استقلال متکی به جامعه» با همان ادبیاتی که اوانز (استاد جامعه‏شناسی دانشگاه برکلی آمریکا) مطرح کرده مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین به «پروژه‏های مشترک» به عنوان محور هماهنگی و تعامل بین گروه‏های اجتماعی کارآفرین و دولت اهمیت داده شده و در نهایت با ملاحظه همه امکاناتی که نظریه مذکور برای تحلیل رابطه دولت و جامعه فراهم می‏کند، به محدودیت‏های این رویکرد در بررسی رابطه دولت رانتییر و گروه‏های کارآفرین در ایران اشاره گردیده است.

کلیدواژه‌ها