در این مقاله بحثهایی مربوط به رابطة مذهب و خودکشی مطرح شده و در آن از یکسو از دادههای تجربی و از سوی دیگر از ملاحظات نظری دورکیم دربارة قدرت حمایتی مذهب بهره برده شده است. سخن این است که قضیه مطرح شدة دورکیم باید با متن تاریخی و اجتماعی ربط داده شده و هر تحقیقی باید بتواند سازوکار اجتماعی واقعی این کار را نشان دهد. ملاحظه روندهای تاریخی منجر به مشخصات مشروحتر مذاهب در تحلیل موارد جدید میشود و از آن مهمتر، به توضیح استقرایی پایههای نظری دورکیم میانجامد. تحلیل اثرات مذهب بر نرخ خودکشی در گروههای جمعیتی جامعه آمریکا در سال 1970 نشان میدهد که مذهب همچنان بر نرخ خودکشی تأثیر میگذارد. به این صورت که نرخ گرایش به خودکشی در میان مذاهب کاتولیک و پروتستانهای انجیلی پایین و در میان مذاهب پروتستانهای بنیادی بالا است. حضور پیروان یهودی اثر حمایتی کم، اما ناپایداری ایجاد مینماید. در این مقاله تلاش میشود تا این نتایج ابتدا با بررسی انواع گونهشناسی مذاهب و سپس با بررسی شواهدی دالّ بر این که آیا وابستگی مذهبی روی عمل پیوندهای شبکهای اثر میگذارند، توضیح داده شود. یافتههای تحقیق ما را به سمت یک بازسازی مفهومی نظریه شبکهای سوق میدهد تا بهتر بتوانیم نظریه دورکیم را درک کنیم.