دانشکده علوم اجتماعینامه علوم اجتماعی-262620051222-مفهوم سرمایه در نظریات کلاسیک و جدید با تأکید بر نظریه های سرمایه اجتماعی14913FAغلامعباستوسلیمرضیهموسویJournal Article19700101The concept of capital constitutes one of the richest explanatory frameworks in contemporary sociology and economics. Last four decades
have witnessed transformation of the concept of eapi1tal as a result of which new theories of capital such as human capi1tal, cultural capital, and social
capital have emerged. Among these, social capital is considered to be the
most recent of the newly emerging theories. Social capital theory, sharing
certain common contexts with capital, has maintained its conceptual continuity with capital in its classical as well with modern senses. However,
compared with other forms of capital it is more metaphorical, so carrying less objectivity. In the context of theoretical and empirical literature, the
concept of social capita has, at times, been used in a variety of different senses and functions. Therefore, it seems significant to aim at reaching a
convergence by comparing and classifying definitions, functions, and finally the theoretical approaches as expounded within the respective area as
---¬
regards such a new concept. This paper has undertaken such a task.مفهوم سرمایه‘ یکی از غنی ترین چارچوب های تبینی در ملاحضات جامعه شناسی و اقتصادی معاصر است. این مفهوم طی چهار دهه گذشته دست خوش تحولاتی گردیده است که به واسطه آن ها ظهور نظریه های جدید سرمایه نظیر سرمایه انسانی‘ سرمایه فرهنگی و سرمایه اجتماعی می باشیم. در این میان‘ سرمایه اجتماعی که اخیرترین درنظریه های جدید سرمایه به شمار می آید در عین آن که پیوستگی مفهومی خود را به دلیل بعضی مضامین مشترک با سرمایه در معنای کلاسیک و جدید خود حفظ نموده‘ اما بیشتر از اشکال دیگر سرمایه حالتی استعاره ای داشته و نیز از عینیت کم تری برخوردار است؛ ضمن اینکه در ادبیات نظری و تجربی مربوطه‘ این مفهوم گاهی اوقات در معانی بسیار متفاوت و کارکردهای بسیار متنوع به کار رفته است. از این رو‘ بازنگری این مباحث برای مقایسه و طبقه بندی تعاریف‘ کارکردها و در نهایت رویکردهای نظری مطرح در این حوزه‘ خصوصاً به دلیل نبودن این مفهوم حایز اهمیت است. انجام این مهم هدف مقاله حاضر می باشد.دانشکده علوم اجتماعینامه علوم اجتماعی-262620051222-بررسی های جامعه شناختی عوامل کارایی شوراهای اسلامی شهر14914FAمصطفیازکیاحسین ایمانیجاجرمیJournal Article19700101Democratic urban management has a significant role in reducing urban problems such as poverty, informal settlement and pollution. Social capital
theory is usually used for studying performance in local governments. But using predefined theories may neglect some important factors such as
subjective meaning and the role of actors in the making of social reality
especially in the context of developing countries. This paper studies the
Iranian city-councils using grounded theory approach. The researchers interviewed 75 informants from councilors and mayors of 13 cities. Data
analysis and theoretical model showed that centralized administration system
and
ambiguous
laws
are
main
factors
contributing
to
"Lack
of
Institutionalization" of councils, and which limit their authority. "Council's members' education" and "quality of state managers' attitudes create the
context that affects the phenomenon. The intervening conditions are "internal and external group relations", "municipalities financial and human
resources", "local attachments", "experiences", and "education".
---¬
5
Under the conditions described above, councilors adopt two strategies:
"institutionalism"
and
"protectionism". These
strategies,
obviously, are
followed by consequences. These consequences are "anxious", "participation rejection", "hopefulness", and "efficiency". Social capital theory was verified
under the study's findings. Although social capital is useful in explaining the performance, but the lack of institutionalism is considered to be more
important for the council performance in its Iranian context.مطالعه حاضر شوراهای اسلامی شهرها را‘ با استفاده از ره یافت کیفی ‹‹نظریه بنیانی››‘ با هدف شناخت عوامل موثر بر عملکرد آن ها و ارزیابی نظریه سرمایه اجتماعی‘ بررسی کرده است. تحلیل داده های مطالعه و ‹‹مدل نظریه ای›› ساخته شده نشان می دهد که: شرایط علی ‹‹فقدان نهادینگی›› در شوراها می شوند و حوزه عمل و اختیارات آن ها را محدود می کنند. در این وضعیت اعضای شوارهای شهر با اتخاذ راهبردهای ‹‹نهاد خواهی›› و ‹‹حمایت خواهی›› از دولت‘ با پدیده فقدان نهادینگی مقابله می کنند. پیامدهای این راهبردها برای اعضای شوراهای مورد مطالعه‘ ‹‹نگرانی››‘ ‹‹امتناع از مشارکت››‘ ‹‹امیدواری›› و ‹‹کارایی›› بوده اند. ‹‹نگرانی›› به وضعیتی اشاره می کند که عضو شورا نسبت به آینده این نهاد خوشبین نیست و اطمینانی از موفقیت آن ندارد. امتناع از مشارکت تصمیمی است که برخی از اعضاء‘ برای خروج از نهاد شورا مانند عدم شرکت مشارکت تصمیمی است که برخی از اعضاء‘ برای خروج از نهاد شورا مانند عدم شرکت انتخابات آتی شورا‘ به عنوان کاندیدا اتخاذ کرده اند. ‹‹امیدواری›› پدیده ای است که نشان دهنده خوشبینی عضو شورا به گسترش اختیارات و موفقیت آن است و کارایی اشاره به وضعیتی دارد فرد برای موفقیت شورا به تلاش بسیار – حتی با گذشت از منافع شخصی خود – دست می زند. یافته های حاصل از مطالعه بیانگر این نکته است که با وجود تایید سرمایه اجتماعی بر کارایی سازمان های دمکراتیک‘ آنچه در تجربه ایران باید مورد توجه قرار گیرد‘ مسئله ‹‹نهادینگی›› سازمان های مذکور به معنای ساختارهای حقوقی- اداری کارآمد و تجربه های عمل جمعی دمکراتیک است. این مسئله در نظریه سرمایه اجتماعی که برخاسته از تجربه کشورهای توسعه یافته است‘ به دلیل قدمت سازمان های دمکراتیک و نهادینه شدن آن ها‘ کمتر مورد توجه قرارگرفته است.دانشکده علوم اجتماعینامه علوم اجتماعی-262620051222-سیاست های دریافت برنامه های تلوریونی ماهواره ای در کشورهای آسیاسی: درس های مقابله و بهره وری برای ایران14915FAمهدیمنتظرقائمJournal Article19700101مقاله حاضر پس از شرح مختصر ویژگی عصر تکنولوژی اطلاعاتی و ارتباطاتی و تغییرات ایجاد شده در مفهوم سیاست رسانه ای‘ وضعیت فعلی دریافت مستقیم برنامه های تلویزیونی ماهواره ای در ایران و سیاست ممنوعیت آن را نقد و بررسی می کند. مطالعه موردی وضعیت دریافت تلویزیونی از ماهواره در سیزده کشور آسیایی نشان می دهد بیشتر آن ها بهره وری مناسب از محتوا و کانال های مطلوب را به عنوان محوری ترین جزء سیاست خود مدنظر داشته اند و از برنامه های کانال های خارجی برای جبران نقصان داخلی و جلب مجدد مخاطبان به خدمات کنترل شده بهره می گیرند. با این حال‘ حجم‘ نوع محتوا‘ زبان پخش‘ میزان و نحوه اعمال نظارت محتوایی (سانسور) و نیز تعداد و نوع مالکیت و مدیریت سازمان های مربوطه و ورش توزیع و پخش در بین کشورهای مورد مطالعه تفاوت بسیاری دارد. مسئله دریافت تلویزیونی از ماهواره در ایران هنوز حل نشده و مسئولان‘ یاستمداران‘ احزاب و مردم به طور مکرر وضعیت فعلی را به نوعی مورد نقد قرار می دهند. محرومیت استفاده از برنامه های مطلوب کانال های ماهواره ای برای جلب رضایت مردم و کاستن از تمایل آن ها به سوی آسمان پر از ماهواره و ماهواره های پر از مخاطره‘ امکان اجرایی شدن قانون ممنوعیت را به شدت تقلیل داده است. بررسی تجارب سایر کشورهای آسیایی نشان می دهد که می توان با حفظ حساسیت های فرهنگی و سیاسی از برنامه های ماهواره ای موجود بهره برد.دانشکده علوم اجتماعینامه علوم اجتماعی-262620051222-بازنمایی مفهوم ‹‹غرب›› در نشریات دانشجویی14916FAیوسفاباذریندامیلانیJournal Article19700101This article seeks to examine how the West, as a concept, is represented in papers written by students. Studying the journals, it is assumed, is essential
for reaching an understanding of characteristics of a portion of social and political forces. Thus, the article aims at an understanding as to the semantic
connotations of the West and attempts to formulate various discourses formed around the West's concept. students papers published in the period
of 1378-1382 (the Iranian calendar) are the corpus of our data. The theoretical framework is Michel Foucault's discourse, and that of Edward
Said's Orientalism. The procedure used here is discourse analysis.
The findings are indicative of three discourses of "fundamentalism",
"exotism", and "nationalism", each representing the West differently. Innate differences of these discourses are attributed to their different primary
presuppositionsسؤال اساسی این پژوهش چگونگی ‹‹بازنمایی›› مفهوم ‹‹غرب››در مقالات دانشجویی است. این تحقیق با هدف دستیابی به دلالت های مفهوم ‹‹غرب›› و صورتبندی گفتمان های گوناگون حول این مفهوم انجام شده است. بدین منظور مقالاتی از نشریات دانشجویی در فاصله سال های 78 – 82 بررسی شده اند. چارچوب نظری این پژوهش برگرفته از دیدگاه گفتمانی فوکو و استفاده از نظریات ادوار سعید پیرامون گفتمان شرق شناسی است. روشی که در این تحقیق استفاده روش تحلیل گفتمان است.
یافته های پژوهشی معرف سه گفتمان ‹‹بنیادگرایی››‘ ‹‹دگرخواهانه›› و ‹‹ملی گرایانه›› بوده که در هریک مفهوم ‹‹غرب›› به گونه ای متفاوت بازنمایی شده است. با این حال نتایج تحقیق نشان می دهد که در سه گفتمان مذکور صرفنظر از تفاوت های آن ها در بازنمایی مفهوم ‹‹غرب›› تفاوت ماهوی میان ‹‹ما›› و ‹‹آن ها›› یعنی ‹‹غرب›› پیش فرض اولیه تلقی شده است.دانشکده علوم اجتماعینامه علوم اجتماعی-262620051222-نظریه های زندگی روزمره14917FAهالهلاجوردیJournal Article19700101The rapid expansion of cultural studies within last three decades, in the context of debates between modernism and postmodernism, has elevated the
"everyday life" as a prominent category. With the extensive popularization of consumerism and advertisement, both of which have targeted everyday life,
critical philosophical and sociological studies have come to be considered the main task of "critical" thinkers. All prominent theorists such as Roland
Barthes, Theodore Adorno,. Henri Lefebvre, and Jurgen Habermas, have produced categories that inevitably lead to the analysis of "everyday life".
Each of these thinkers has thoroughly analyzed everyday life from his respective stance. Provided that the task of critical thinking is to avoid the
abstract and reach the concrete, then the category of "everyday life" becomes the most significant subject in cultural studies. Thus, the move away from
Cartesian subject towards "life-world" should be considered a motion closer to the concrete.
This paper attempts to show how everyday life became a problematic, which demands theoretical as well social action solutions. The paper
considers the ideas of thinkers who have tried to mitigate the problems faced by everyday life, and show the way out.گسترش وسیع فرهنگی در سه دهه اخیر در متن مباحثاتی که میان مدرنیسم و پست مدرنیسم درگرفته‘ باعث شده است که زندگی روزمره به عنوان مقوله ای در خور اهمیت قلمداد شود. با توسعه مصرف گرایی و تبلیغات که هر دو زندگی روزمره را هدف قرار داده اند‘ مطالعات نقادانه فلسفی و جامعه شناختی زندگی روزمره‘ به وظیفه مهم متفکران انتقادی بدل شده است و آنان به طرق مختلف این وظیفه را انجام داده اند. ‹‹ ولان باروت›› گرفته تا ‹‹تئودور آدورنو›› و ‹‹هانری لفور›› و ‹‹یورگن هابرماس››‘ هر یک از منظری‘ زندگی روزمره را موشکافانه بررسی کرده اند. اگر وظیفه تفکر انتقادی را دست یابی به امر انضمامی متصور شویم‘ حرکت از سوژه گرایی دکارتی به زیست – جهان را باید حرکتی در جهت رسیدن به این امر انضمامی بدانیم. این مقاله نشان می دهد که چگونه زندگی روزمره به معضله ای بدل شد که هم از حیث نظری و هم از حیث کنش اجتماعی‘ باید در بررسی و حل آن کوشید. آرای متفکرانی که برای حل این معضل کوشیده اند مورد بررسی قرار گرفته است و راه های برون رفت از مخمصه های زندگی روزمره در عصر مدرن نیز خاطر نشان شده است.دانشکده علوم اجتماعینامه علوم اجتماعی-262620051222-تعارض نفع فردی و نفع جمعی (دوراهی اجتماعی) و عوامل موثر بر آن14918FAمحمدرضا جوادییگانهسیدضیاءهاشمیJournal Article19700101دو راهی اجتماعی موقعیتی است که در آن‘ هر کنشگر با دو گزینه روبه روست: همیارانه و غیرهمیارانه. برای هر کنشگر‘ رفتار غیرهمیارانه نفع بیشتری را به دنبال دارد‘ اما اگر تعداد قابل توجهی از کنشگران‘ غیرهمیارانه رفتار کنند‘ همه نسبت به وقتی که همیارانه رفتار می کردند‘ بیشتر زیان می بینند‘ مبانی نظری بررسی دوراهی اجتماعی‘ نظریه انتخاب عاقلانه (به ویژه روایت جامعه شناختی آن‘ شامل عقلانیت اجتماعی) و نظریه بازی است. عوامل مؤثر بر رفتار در دوراهی اجتماعی‘ شامل عوامل موقعیتی‘ شخصیتی و فضای کنش است. در این تحقیق از روش پیمایش (جمعیت نمونه شامل 730 فرد 15 سال به بالای ساکن تهران) استفاده شده است. برای آزمون فرضیات نیز عمدتاً از رگرسیون لوجستیک استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان داد که میزان رفتار همیارانه پاسخ گویان در موقعیت های دوراهی اجتماعی‘ بین 65 تا 85 درصد‘ و میزان رفتار همیارانه مردم از نظر پاسخ گویان‘ بین 20 تا 40 درصد است. فرضیات تحقیق شامل تأثیر عوامل شخصیتی (جهت گیری مذهبی و نوع شخصیت‘ یا جهت گیری ارزش های اجتماعی)‘ موقعیتی (اعتقاد به اثربخشی عمل جمعی‘ شرایط دوستانه یا رقابتی حاکم بر موقعیت‘ ارتباط میان کنشگران در موقعیت‘ اطلاع از پیامدهای رفتار غیرهمیارانه در دوراهی اجتماعی‘ تأثیر تجربه قبلی‘ و فضای کنش (هنجارهای حاکم بر کنش‘ نوع رابطه‘ و نوع موقعیت کنش) بر رفتار افراد در موقعیت های دو راهی اجتماعی تأیید شد.دانشکده علوم اجتماعینامه علوم اجتماعی-262620051222-بررسی عوامل مرتبط به نگهداشت نیروهای متخصص در مناطق محروم14919FAعبداللهمعتمدیJournal Article19700101Emigration is a demographic subject, which similar to vital factors results in structural change in population of a region. Some demographers have
defined emigration as a change in residence thus considering it simply as a movement from one place to another. Emigration constitutes a major
problem for the deprived regions of Iran. 1he problem, which is on the increase in recent years, has exacerbated by moving away on the part of the
specialized and the educated manpower from small towns to larger cities.
Giving special attention to the deprived regions through judicious planning to remedy their deprivation has been expounded as an agenda issue since
ever the Islamic Revolution succeeded, and the following efforts were made:
to enhance infrastructure,
to allocate quotas for entrance examinations of major universities, prioritizing native manpower recruitment,
considering state incentives for employment in the deprived regions, allocating special budget to remedy deprivation
Despite all this, the evidence of deprivation testifies to the fact that the deprived regions are still suffering from lack of specialized manpower.
----.¬
Moreover, not only has it been difficult for these regions to attract the educated manpower, but also they are losing their much needed meager
manpower, that is, it has become very difficult to maintain the manpower in the regions which need them most.
This paper is conducted with the aim of diagnosing factors which contribute to the maintenance of the specialized manpower in the deprived
regions. The findings show that the policy of training native people to remain in the area has not succeeded. They also show that variables such as
job satisfaction, type of employment, type of housing, and age, are involved in the decision to move out of a deprived regionمهاجرت یکی از مباحث جمعیت شناسی است که همانند عوامل حیاتی موجب تغییر جمعیت یک منطقه می شود. تروو (1997)‘ مهاجرت را تغییر محل سکونت دانسته و به طور ساده آن را حرکت از یک محل به محل دیگر تعریف کرده است. در کشور ما علاوه بر مشکلات ناشی از مهاجرت فرستی که طی سال های اخیر روندی افزایشی پیدا کرده است با مشکل گرایش متخصصان و نیروهای تحصیل کرده به مهاجرت به شهرهای بزرگ نیز مواجه بوده ایم.
توجه به مناطق محروم و برنامه ریزی جدی برای محرومیت زدایی‘ با پیروزی انقلاب اسلامی در حد نسبتاً چشم گیری مطمح نظر بوده است. تلاش برای رفع مشکلات مربوط به زیرساخت های توسعه‘ لحاظ کردن سهمیه مناطق در کنکور سراسری‘ ایجاد مراکز شبانه روزی در مناطق روستایی‘ اولویت دادن به استخدام نیروهای بومی‘ اعمال سیاست های تشویقی از سوی دولت برای شاغلان در مناطق محروم‘ اختصاص اعتبارات خاص محرومیت زدایی اعمال گردید. علی رغم تمام این تدابیر شواهد متعددی حاکی از آن است که مناطق محروم هم چنان از کمبود نیروهای متخصص رنج برده و علاوه بر آنکه جذب نیروهای متخصصی برای این مناطق با دشواری همراه بوده است‘ امکان نگهداشت نیروهای متخصص موجود نیز رو به تقلیل رفته است. ر.ک. (حیدری‘ 1378؛ زندی‘1377). این تحقیق با هدف شناسایی عواملی که امکان نگه داشت نیروهای انسانی متخصص را در مناطق محروم افزایش دهد‘ اجرا شد. تحلیل اطلاعات با استفاده از آزمون کای اسکوایر و رگرسیون لجستیک نشان داد: نیروهای متخصص بومی و غیربومی تقریباً به طور یکسان متقاضی انتقال از مناطق محروم بوده اند و این بدان معناست که سیاست تربیت نیروهای بومی به عنوان متخصص‘ نتوانسته است منجر به نگه داشت نیروهای متخصص در مناطق محروم شود. هم چنین دیگر یافته ها نشان داد متغیرهایی چون رضایتمندی شغلی‘ نوع استخدام‘ نوع منزل مسکونی و سن در میزان تمایل به انتقال از مناطق محروم مؤثر بوده اند.دانشکده علوم اجتماعینامه علوم اجتماعی-262620051222-بررسی الگوهای دگرگونی ساختاری
(با تأکید بر کارگزاران عاملان دگرگونی ساختاری)14920FAجوادافشارکهنJournal Article19700101One may think of an exact, a more distinct meaning to be attached to the notion of crisis. The notion of crisis is overstated in our everyday dialogues.
This paper takes the task to review different perspectives on the concept of crisis. It then proceeds to connect it to the state. The state is considered to
be one of the most important and effective foundations in the modern society. A crisis discourse has engulfed and dominated the state and the
development theories after the world War II. The paper will also attempt to present a classification as to the possible relationships among the state, civil
society, and the development. The classification distinguishes "perpetual
developmentalism" ,
"perpetual
equivalence" ,
and
"perpetual
anti-developmentalism". It follows up considering two factors: a) the trajectory of development process, and b) how to implement the
developmental policies. Then, this paper is based on some studies on the crisis in the undeveloped countries. Pointing to an unstable state, and trying
to show a theoretical way out of the stagnant situation. The idea bears close relationship with the basic question taken by this paper: what are the basic
attributes of a third-world slate, in practice and in theory?